لعنت به من
لعنت به تو
به آشناییمان در بهار نارنج
به شماره ای که عرق کرد در دستان تو
به گوشی ام که از شماره تو رنگی دیگر شد
به تپشهای قلب گنجشکی گذشته از حوالی تو
به اولین قرار و دروغ های بیقرار
به تکرار قرار و تکرار و باز هم تکرار
به خیانت تو به خود و خیانت من به تو
به قصه ی زاغ و روباه و پنیر ساده لوح
به نگاه دخترکی نگران در اتاقی بی پرده
به تمامی آغوش های باز حیواناتی درنده
به تنهایی ات از تعصب بیجا که حس می شد
به این پشه که با خون من نجس می شد
به منی که حرص خوردم از شرافتمان
به تویی که می بالی به رندیتان
به زن و خواهر و تعصب،که چه میپوشی؟
به حرص ما که زن همسایه ، چرا آزاد نمی پوشی؟ !!
به هر پستی و پلشتی که اینجا راستی است
درود بر سگ که حیوان باوفایی است
درود بر اسب که حیوان نجیبی است ...
|