به چه دل خوش کرده ای ؟
به دروغین لبخند ؟
به حراج دوستت دارم بر لبان هرزه اش ؟
به دستِ در گردنت ، شروع پست ترینِ افکارش ؟
به امتحان خواستن تو ؟
به ماندن یا نماندن با تو ؟
به خوبی ات در گرو بکارتی خونین ؟
به عشق چند ماهه و جداییِ غمگین ؟
به چه امید ، تن را به دست مالی مردی خلاصه در چشم می فرستی ؟
که دوستی مترسک و کلاغ ، آغاز مرگ مزرعه بود...
روح آزاده ات به هیچ اسارتی در زنجیر نخواهد شد ،
کاش بارور می شدی در مسیر باد ،
کاش در نطفه خفه نمی شد صدایت ،
که مرگ حرف های دل ، مرگ عشق و آرزوست ،
که قناری خاموش به زندان سکوت خواهد مرد ..
آرزویم پرواز توست
آرزویم آواز توست
کفری که هزار بهشت می ارزد
بارورشو در آوازها مستانه ات
تن مده به اندرزهای کلاغ ،
به دروغین سوگند ،
به دروغین لبخند ،
به چه دل خوش کرده ای ؟
بیدار شو که زندگی از تو جریان گرفت ،
و تو ، تشعشع خورشید آیندگانی ...
بیدار شو ، به چه دل خوش کرده ای ؟؟؟
.
عبدالرحیم 31/03/91
|